چلچراغ ایمان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

بسیج یعنی ...

03 آذر 1394 توسط کنیز زهرا (س)

در دنیا افتخارم این است که خود بسیجی ام، زیرا که گلدسته های رفیع آن اذان شهادت و رشادت سر داده اند. اگر ندای دلنشین تفکر بسیجی در کشور طنین انداز شد، چشم طمعِ دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهد شد.
بسیج در کلام رهبری
امروز همه جوانان ما، پیروان ما، دانشجویان ما، روحانیون ما، بزرگان ما و کوچکان ما فهمیدند که سعادتشان در این است که اسلام را با بصیرت و روشن بینی و با خردمندی بفهمند و آن را به کار گیرند تا بتوانند از دشمنی ها کم کنند و این همان بسیج است؛ حقیقت بسیج یعنی این.

 نظر دهید »

سرنوشت ؟؟؟

19 آذر 1393 توسط کنیز زهرا (س)


کسی به خدا گفت: اگر سرنوشت مرا تو نوشتی، پس چرا آرزو کنم؟
خدا گفت: شاید نوشته ام “هرچه آرزو کند…”

 

 

 1 نظر

قضا وقدر

16 آذر 1393 توسط کنیز زهرا (س)

قضا و قدر الهی بر دو دسته تقسیم می‌شود: قضا و قدر علمی و قضا و قدر عینی


قضا و قدر علمی:


مقصود از قضای علمی نیز آن است که خداوند از ضرورت وجود اشیا در ظرف تحقق علل آنها آگاه است؛ یعنی خدا از ازل می‌داند که هر یک از اشیا در شرایط خاصی و تحت تأثیر اسباب و علل خاصی موجود می‌شوند
مقصود از تقدیر علمی آن است که، خداوند پیش از آفرینش هر چیزی به خصوصیات و حدود و اوصاف آن، علم دارد. بنابر این، مقصود از تقدیر علمی آن است که خداوند از ازل می‌داند که هر یک از مخلوقات او دارای چه ویژگی‌ها و اوصافی هستند
خلاصه، علم پیشین خداوند به ضرورت وجود اشیا و خصوصیات آنها، همان قضا و قدر علمی است.


قضا و قدر عینی:


منظور از تقدیر عینی این است که، خداوند هر مخلوقى را با اندازه، شرایط، خصوصیات و توان‌هاى مخصوصى به وجود می‌آورد
منظور از قضای عینی آن است که، خداوند ضرورت وجود را به مخلوقات خویش اعطا می‌کند و از طریق نظام اسباب و علل، وجود آنها را تعیّن خارجی می‌بخشد و مقتضای قضای عینی خداوند این است که، وجود پدیده‌ها از آغاز پیدایش تا پایان عمر، بلکه از هنگام فراهم شدن مقدمات، تحت تدبیر حکیمانه خداوند و مستند به اراده‌ی او است.
قضا و قدر عینی -بر خلاف قضا و قدر علمی- بر وجود اشیا مقدّم نیست، بلکه با وجود و پیدایش اشیا مقارن و همراه است
در تقدیر عینى ‏خداوند؛ مخلوقات به گونه‌اى تدبیر شده‌اند که دارای اندازه و شرایط خاصى مربوط به خود هستند و از آن تجاوز نمی‌کنند: «إِنَّا کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ»
البته ما هر چیز را به اندازه آفریدیم. به عنوان نمونه؛ تقدیر نوع انسان، این است که از مبدأ زمانى خاص، تا سرآمد معیّنى در کره‌ی زمین، زندگى کند و تقدیر هر فردى، این است که در مقطع زمانى محدود و از پدر و مادرى معیّن به‌ وجود آید. همچنین تقدیر روزى و سایر شئون زندگى و افعال اختیارى او، فراهم شدن شرایط خاص، براى هر یک از آنها است.
گفتنی است؛ تقدیر عینی خداوند با اختیار انسان منافات ندارد.

 نظر دهید »

معتزله

16 آذر 1393 توسط کنیز زهرا (س)

پيدايش معتزله نيز بى‏ ارتباط با مسأله مرتكب گناه كبيره نمى‏باشد: ماجراى ظهور معتزله به روزى بازمى‏ گردد كه حسن بصرى (21- 110 ه) در مسجدى در جمع شاگردان خويش به تعليم مشغول بود كه يكى از ميان جمع برخاست و او را مخاطب قرار داد و گفت:
«در روزگار ما فرقه‏اى پيدا شده‏اند كه مرتكب گناه كبيره را كافر و خارج از اسلام محسوب مى‏كنند در همين حال فرقه ديگرى به وجود آمده‏ اند كه به مرتكب گناه كبيره اميد نجات و فلاح مى‏ دهند و معتقدند كه ايمان واقعى با گناه كبيره‏ منافات ندارد. اين طايفه به هيچ روى عمل را جزء ايمان نمى ‏دانند و معتقدند همان گونه كه عبادت به كافر سودى نمى ‏رساند، معصيت نيز به كسى كه به خدا ايمان دارد زيانى نمى‏ رساند اكنون به نظر تو، حق با كيست و كدام سخن را بايد پذيرفت؟»
پيش از آنكه حسن بصرى در پاسخ اين سؤال لب به سخن باز كند، يكى از شاگردان او با گردنى بلند و كشيده برپا ايستاد و گفت: «مرتكب گناه كبيره نه كافر مطلق است و نه مؤمن كامل، جايگاه او ميانه كفر و ايمان و «منزلت بين المنزلتين است». وى پس از اظهار اين سخن، خود را به گوشه ه‏اى ديگر از مسجد رسانيد و به توضيح عقيده خويش براى ديگران پرداخت، اين مرد واصل بن عطاء بود. حسن بصرى نگاه تندى به او انداخت و گفت: «اعتزال عنا» يعنى او از ما كناره گرفت. از همان روز واصل و پيروان او به «معتزله» يعنى كناره‏ گيران موسوم شدند.
اين فرقه را در كتب تاريخ فرق به نامهاى مختلفى از جمله: اهل العدل و التوحيد، اهل الحق، القدريه الثنويه و المجوسيه، الجهميه، الخوارج، المعطله و …
با آنكه فرقه‏هاى معتزله در ميان خود داراى اختلافاتى بودند و هر كدام ديدگاه خاصى را عرضه ميكردند اما بر روى هم در پنج مسأله اصولى با يكديگر اتفاق نظر داشتند:
1- قول در يكتايى و توحيد و آن عبارت است از اينكه صفات خداوند غير ذات او نيست.
2- قول به عدل كه از آن اعتقاد به قدر پديد آمد.
3- عقيده به «المنزلة بين المنزلتين» و آن حالتى است ميان دو جريان اصلى كه يك سويش به افراط و سوى ديگرش به تعصب و كوته‏بينى صرف آلوده بود.
4- قول به وعده و وعيد، بدين معنى كه خداوند در قول خود در پاداش و كيفر صادق است، چون اگر غير از اين باشد خلف وعده است و خلف وعده در ذات خداوندى راه ندارد. در موردى ممكن است خدا از قول خود به عذاب عدول نمايد و آن در صورتى است كه قلم بخشايش بر گناهان كسى كشد.
5- امر بمعروف و نهى از منكر.


خلاصه بعضى ديگر از عقايد مهم معتزله‏


1- انكار ثواب و عقاب نسبت به اموات در قبور و نيز انكار پرس و سؤال ملائكه نكير و منكر.
2- انكار يأجوج و مأجوج كه علايم قيامت‏اند، و انكار ظهور دجال.
3- بعضى از معتزله معتقدند ميزان، كه اعمال در قيامت با آن سنجيده ميشود، واقعيتى خارجى دارد، برخى ديگر قايل‏اند كه محال است واقعا ميزانى در كار باشد و چنين فكر ميكنند كه اشاره قرآن به وزن و ميزان، صرفا بدين معنى است كه در قيامت عدالت كامل اعمال خواهد شد.
اعتقاد به معنى تحت اللفظى وزن و ميزان، آشكارا از محالات است. زيرا اعمال كه بايد توزين شوند، عرض‏اند و توزين اعراض امرى محال است و عقل نظرى از ادراك آن قاصر است. تنها جواهرند كه داراى وزن‏اند، به علاوه، وقتى هيچ چيز از خداوند پنهان نيست، توزين اعمال چه فايده دارد؟ در قرآن آمده است كه نامه اعمال خوب يا بد، به دستمان داده ميشود. اين نيز يك تعبير مجازى است و مراد از آن صرفا اين است كه ما بدان علم پيدا مى‏كنيم.
4- معتزله همچنين وجود كرام الكاتبين، يعنى ملايكه ثبت اعمال را انكار مى‏كنند. دليل آنان اين است كه خداوند از همه اعمالى كه بندگان او انجام مى‏دهند كاملا آگاه است. حضور اين فرشتگان در صورتى ضرورت داشت كه خدا به اعمال بندگان خود بى‏واسطه دسترسى نمى‏داشت.
5- معتزله همچنين وجود خارجى «حوض» و «صراط» را انكار مى‏كنند.
علاوه بر اين به اينكه بهشت و جهنم هم اكنون موجود باشند، قايل نيستند، بلكه معتقدند كه بهشت و دوزخ در روز قيامت بوجود خواهد آمد.
6- آنان «ميثاق» را انكار ميكنند. اعتقاد راسخ آنان اين است كه خداوند به هيچ‏يك از پيامبران، با هيچ‏يك از فرشتگان و با هيچ‏يك از حاملان عرش الهى، تكلم نكرده و نگاهى بسوى آنان نيفكنده است.
7- از نظر معتزله، عمل همراه با تصديق، جز ايمان است. آنان معتقدند كه مرتكب گناه كبيره در دوزخ مخلد خواهد بود.
8- معتزله، كرامات اولياء را انكار ميكنند، زيرا اگر چنين كراماتى وجود داشته باشد، معجزات آشكار انبياء آميخته ميگردد و سبب خلط ميشود، عقيده جهميه نيز چنين بود.
9- معتزله معراج پيامبر اسلام (ص) را انكار كنند، زيرا اثبات آن را مبتنى بر خبر واحد مى‏دانند كه از آن عمل و اعتقادى لازم نمى‏آيد و لكن آنان منكر سفر پيامبر اكرم به بيت المقدس نيستند.
10- از نظر معتزله تنها آن كس كه عبادت ميكند، مستحق بهره‏ مندى از ثواب است و عبارت بهر صورتى كه باشد فايده ‏اش به هيچ كس ديگر نمى ‏رسد.
11- از آنجا كه مشيت الهى تغييرناپذير است، از دعا هيچ نتيجه‏اى حاصل نمى‏شود و انسان از دعا چيزى كسب نخواهد كرد، زيرا چنانچه آن چيزى كه به دعا خواسته ميشود منطبق بر تقدير الهى باشد نيازى به تقاضا نيست و چنانچه با تقدير تعارض داشته باشد، دست يافتن بدان امرى محال است.
12- آنها عموما معتقدند ملائكه‏اى كه حامل پيام الهى به پيامبران‏اند از آدميانى كه پيام الهى را به بشر مى‏رسانند، يعنى از خود پيامبران، افضلند.
13- از نظر آنان عقل اقتضا مى‏كند كه براى امت بايد بالضروره امامى معين شود.
14- از نظر معتزله، مجتهد، هرگز در نظر خود به خطا نمى ‏رود و اين بر خلاف نظر علماى اشعرى است كه مى‏ گويند: «مجتهد، گاه خطا مى‏كنند و گاه به رأى صواب مى‏رسد»


از مبانى و اصول پسنديده معتزله، ارج نهادن ايشان به عقل و انديشيدن است، اينان بر آنند كه عقل توان آن را دارد كه ميان نيك و بد تميزى قايل شود چون، از صفات و خواص هر چيز، با تأمل خوبى و بدى آن آشكار ميشود و اين تميز نيك از بد كه بوسيله عقل دست مى‏دهد براى همه، ميسر است. پس ارزش و تعيين نيكى و بدى تنها در چهارچوب امر و نهى شرعى محصور نيست.
بهر حال معتزله كه از اواخر قرن اول و با حضور واصل بن عطا (80- 131 ه) و از حوزه درس حسن بصرى (متوفى 110 ه) با بحث‏هائى درباره نفى صفات، اختيار و منزله بين المنزلتين، وعد وعيد، شكل گرفت و توسط عمر بن عبيد و ابو الهذيل علاف (متوفى 235 ه) و ابراهيم نظام (متوفى 231 ه) به صورت يك مكتب كلامى پا گرفت و توسط جاحظ اديب و نويسنده معروف قرن سوم از اهميت خاصى برخوردار گرديد. در زمان مأمون كه خود اهل فضل و علم و ادب و فلسفه بود، مورد حمايت نيز قرار گرفت و پس از آن معتصم و واثق نيز از حاميان سرسخت معتزله گشتند. در همين زمان بحث داغ حادث يا قديم بودن قرآن كريم، بعنوان كلام الهى پيش آمد و بنا بدستور مأمون مقرر شد كه هر كس به خلاف نظر معتزله، معتقد به خلق و حدوث قرآن گردد تأديب شود. و بدنبال اين دستور افراد فراوانى به زندان افتادند و شكنجه‏ها ديدند از جمله آنها احمد بن حنبل بود. اين جريان تا زمان متوكل ادامه داشت. متوكل بر ضد معتزله برخاست و معتزليان را منكوب و قلع و قمع كرد و سبب ريختن خون بسيارى گرديد. از اين دوره به (دوره محنت) ياد ميكنند. اين حادثه تاريخى سبب تضعيف معتزله و قدرت مخالفين آنها يعنى (اهل السنة) و (اهل الحديث) گرديد. اما بعد از اين دوره نيز شخصيت‏هاى بزرگى با تفكر معتزلى ظهور كردند كه ابو على جبائى (متوفى 303) و ابو هاشم پسر ابو على و قاضى عبد الجبار معتزلى و ابو الحسن خياط و صاحب بن عباد و زمخشرى را مى‏توان نام برد.



 نظر دهید »

اشاعره

30 آبان 1393 توسط کنیز زهرا (س)

در اواخر قرن سوم و اوائل قرن چهارم هجرى شخصيتى ظهور كرد كه توانست نام خود را در فقه و حديث و كلام اسلامى پرمايه سازد: اين شخصيت بارز ابو الحسن على بن اسماعيل الاشعرى از اعقاب ابو موسى اشعرى است كه به سال 260 هجرى در بصره متولد شد و در حدود سال 330 هجرى در بغداد از دنيا رفت. و در محلى ميان كرخ و باب البصره، دفن شد. اشعرى در عنفوان جوانى تحت تربيت عالم بزرگ معتزلى، ابو على محمد بن عبد الوهاب جبائى قرار گرفت و به تبع او از طرفداران‏ مكتب اعتزال شد و تا چهل سالگى از عقايد اين مذهب دفاع كرد تا اينكه روزى در مسجد بصره بر بالاى منبر رفت و با صداى بلند گفت: «كسى كه مرا بشناسد مى‏داند كه من كه هستم و كسى كه مرا نمى‏شناسد بداند كه من ابو الحسن على اشعرى‏ام كه بيش از اين قائل به مخلوق بودن قرآن بودم و مى‏گفتم كه خدا با چشم انسان ديده نمى‏شود و فاعل افعال شر خود من هستم، اما هم اكنون از اينكه قبلا اين عقايد را داشتم توبه مى‏كنم و مكتب اعتزال را مردود مى‏دانم و از فضايح و معايب ايشان بيزارم»
اينكه چه چيزى باعث اين انقلاب فكرى در اشعرى شد بدرستى معلوم نيست، شبلى نعمانى در علم الكلام مى‏گويد: «از قضا يك روز در خواب هدايت شده و اعلام داشت كه من از عقايد معتزله توبه كرده‏ام.»

عواملى كه در پيشرفت و موقعيت مكتب اشعرى مؤثر بودند اجمالا از اين قرارند:
1- قدرت اشعرى در بيان مطالب و چگونگى استدلال و شيوائى قلم و تسلط بر مطالب در هنگام مناظره و كثرت تأليفات. «1»
2- حسن شهرت اشعرى‏
3- مخالفت متوكل با عقايد معتزله‏
4- پيروى دانشمندان بنام از مكتب اشعرى مانند امام الحرمين جوينى، امام محمد غزالى، ابو اسحاق اسفراينى و قاضى ابو بكر باقلانى و …
5- مخالفت اشعرى با خلق قرآن كه با توجه به اصرار مأمون و معتصم و واثق بر قديم بردن قرآن، مى‏توانست موجب جذب عامه مردم گردد.
6- ظهور شخصيت بارزى در صحنه علم و سياست يعنى خواجه نظام الملك وزير آلب ارسلان كه با تأسيس مدارس نظاميه امكان تدريس اصول عقايد اشعرى را فراهم ساخت.
7- روش خاص اشعرى كه سبب شد عقايد اهل سنت توأم با استدلال عقلى طرح شود. زيرا اشعرى بر خلاف قدماى اهل حديث- مانند احمد بن حنبل- بحث و استدلال در اصول دين را جايز شمرد و از قرآن و حديث بر مدعاى خود دليل آورد و در همين مورد كتابى بنام «رسالة فى استحسان الخوض فى علم الكلام» نوشت.
8- آگاهى كامل اشعرى بر ديدگاهها و نقاط ضعف و قوت معتزله كه به سبب سابقه پيروى وى از مكتب اعتزال و تعمق و تأمل او در آن مكتب حاصل آمده بود.


عقايد كلامى اشعرى‏
ابو الحسن اشعرى، كلام خود را بر چهار ركن و هر ركن را برده اصل به شرح ذيل نهاده است:
ركن اول: در ذات الهى و اصول دهگانه آن از اين قرار است: خداوند وجود دارد، واحد است، قديم است، جوهر نيست، جسم نيست، عرض نيست، مخصوص به جهتى و يا مكانى نيست ممكن است ديده شود، هميشه باقى است.
ركن دوم: در صفات الهى و اصول دهگانه آن از اين قرار است: خدا حى است، عالم است، قادر است، صاحب اراده است، سميع است، بصير است، متكلم است، محل حوادث نيست، كلامش قديم است، علم و اراده‏اش ازلى و قديم است.
ركن سوم: در افعال الهى و اصول دهگانه آن از اين قرار است: خدا خالق افعال بندگان است. أفعال بندگان مكتسب از خود آنهاست، صدور آن افعال را خدا خواسته، خلق و اختراعى كه خدا كرده از روى احسان است، براى خدا تكليف ما لا يطاق مانعى ندارد و جايز است، خداوند مى‏تواند مردم بى‏گناه را عذاب كند، خدا پايبند مصالح بندگان خود نيست. واجب آن را گويند كه شرع واجب دانسته است.
مبعوث شدن انبياء ممكن است. نبوت محمد (ص) رسول الله از معجزات ثابت خداوند است.
ركن چهارم: در سمعيات، اصول دهگانه آن از اين قرار است: قيامت، نكير و منكر، عذاب قبر، ميزان و ترازوى عدل، پل صراط، وجود جنت و نار، احكام امامت، فضيلت صحابه به ترتيب خلافت: أبو بكر، عمر، عثمان، على، شرائط امامت، و در صورت نبودن امام واجد شرايط اطاعت از احكام سلطان وقت واجب است.
اشعرى ايمان را تصديق به قلب و قول به لسان و عمل به اركان را از فروع آن مى‏داند و گفته است: كسى كه به قلب تصديق كرد، يعنى به وحدانيت خدا اقرار آورد و به پيغامبران و آن چه از خداوند به رسالت آورده‏اند اعتراف كرد، ايمان آورده است و اگر هم در همان حال بميرد مؤمن و رستگار شمرده مى‏شود و مؤمن جز به انكار ايمان و لوازم آن از ايمان خارج نمى‏گردد «1».
گناهكار و مرتكب گناه كبيره هرگاه بدون توبه بميرد، كيفر و مجازات او دست خداست كه اگر خواست او را به واسطه يا بى‏واسطه مى‏بخشايد و هرگاه نخواست‏ عذابش مى‏دهد، حال اگر توبه كرده باشد، باز خدا اگر بخواهد زجر و عذابش مى‏دهد.
انسان از خود آزادى و اراده قاطعى ندارد. فعال ما يشاء خداست و بر هر چه اراده كند انجام پذيرد. عدل او بستگى به اصولى نداشته و الزامى ندارد تا به عدل رفتار كند. اگر اراده كند جهان، بهشت برين گردد و شر از ميان برافتد و يا تمامى خلق به عذاب و آتش گرفتار آيند و يا جملگى در بهشت جاودان شوند.
درباره تجسم و رؤيت خداوند، اشعرى گويد: هر چه موجود باشد قابل ديدن است و چون خداوند موجود مى‏باشد قابل رويت است.
راجع به امامت مى‏گويد: ممكن است به اتفاق و اختيار امت تأييد شود، ليكن نص و تعيين صحيح نيست.
واجبات شرع همه سمعى‏اند يعنى بايد از راه قرآن و حديث به گوش ما رسيده باشد و عقل چيزى را واجب نمى‏سازد.
ايمان و طاعت به توفيق خداى تعالى است و كفر و معصيت به خوارى و خذلان اوست.
قدرت بنده توأم با فعل است و قبل از فعل وجود ندارد. و آن را تأثيرى در فعل نمى‏باشد از اين رو براى عبد قدرتى همراه با فعل خلق مى‏شود كه با فعل بدون قدرت وجود ندارد، فعلى را كه با قدرت همراه است «كسب» گويند ولى فعلى را كه بدون قدرت خداوند است، كسب نخوانند و مؤثرى در وجود جز خداى تعالى ندانند.
علماى كلام بين (كسب) و (خلق) فرق گذاشته‏اند و گويند: كسب، مختص به انسان و خلق، به معناى ايجاد، مختص به خداوند است. اشاعره گويند افعال انسان تنها به قدرت خدا واقع مى‏شود و آدمى را تأثير در خلق و ايجاد آنها نيست. «1»

 نظر دهید »
مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

چلچراغ ایمان

دلنوشته هاو تجربیات فردی نویسنده
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • حدیث هفته
  • گیاه درمانی
  • شعر
  • دل نوشته
  • خودمونی
  • خلوت با شهدا
  • عقیدتی
  • نت برداری کتب
  • غدیر

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
وصیت شهدا
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس